یکتا

ازخاطراتم درترکیه در کنار همسرم و میوه عشقمون یکتا مینویسم

یکتا

ازخاطراتم درترکیه در کنار همسرم و میوه عشقمون یکتا مینویسم

عکس

http://s1.picofile.com/file/7288261070/Foto%C4%9Fraf0452.jpg 

 

خاطره یک روزه برفی آفتابی بسیارررر سرد

مادر و دختری

الان چند روزی هست که دیگه مامانی نمیره سرکار و دوتایی در آغوش هم صبحها میخوابیم  

بعد بیدار میشیم یه چرخی میزنیم و مامانی صبحونه درست میکنه و دوتایی میشینیم پشت میز و میل میکنیم و هورت هورتتت چایی میخوریم  

بعدش دوتایی با هم خونه رو تمیز میکنیم بازی میکنیم فکر میکنیم نهار چی بپزیم  میریم با هم بیرون خرید و با هم تلویزیون میبینیم و من میبینم که چقدر روحیت خوب شده چقدر خوشحالی وقتی که چشمت رو باز میکنی و منو کنار خودت میبینی  

فعلا نمیرم سر کار و در کنار تو هستم تصمیمم آنی شد و لی پشیمون نیستم میدونم اگه بخوام در کنار تو هم میتونم هم کار کنم و هم پیشرفت کنم و هم بزرگتر شدنه تو رو ببینم  

فعلا که منتظریم تا برای عید بریم ایران و ایشالله بهمون خوش بگذره  

اینروزها هوا هم حسابی برفی بود و سرد  ولی دو روزه که هوا بهتر شده برای همین راحت میتونیم بریم گردش  

راستی تو اسم من و بابایی رو هم یاد گرفتی و وقتی جواب از ما نگیری با اسم کوچیک صدا میزنی  

به من میگی صمممم : صنم 

به بابا میگی یوسسسههه: یوکسل  

و چقدر ما رو میخندونی  

برات یه عروسک خریدیم که هم میخنده هم سرفه میکنه هم شیر میخوره هم گریه میکنه وقتی که خواستی و برات خریدیم خیلی خوشحال بودی ولی وقتی دیدی عروسکه میخوابه و خروپف میکنه دیگه بهش دست نزدی و ازش میترسی آخه چرااا  

همش میگی نی نی خخخوووو 

خواستم این لحظه رو ثبت کنم که تو در کنارمی و داری بازی میکنی و بهت میگم دخترمممم میگی ببببببب میگم عشقم میگی بببببببب 

بابا میگه یکتامممم میگی ببببببب

گوشواره

دیروز شدی یه دختر خانم ناز با یه جفت گوشواره نگینی مبارکت باشهههه دخترمممم

عکس

این عکس و عکسهای زیر ماله روزی هست که دعوت شدیم بریم خونه دوسته نی نی سایتیمون که خیلی بهمون خوش گذشت و لی الان اونها رفتن ایران و ایشالله بعد از عید دوباره همدیگر رو میبینیم ایشاللههه 

http://s2.picofile.com/file/7259779565/07012012816.jpg 

 

http://s1.picofile.com/file/7259780428/07012012817.jpg 

ژستای یکتا از طبقه 18 

عکسهای دیدار یکتا و سودا در آنکارا در یک روزه سرده شنبه

اینجا میبیندیدکه این  دو نفر اصلا محله هم نزاشتن  

http://s2.picofile.com/file/7259755692/14012012858.jpg 

 

اینجا یکتا نگاه میکنه ببینه میتونه چیزه دیگه ای از سودا بگیره 

http://s2.picofile.com/file/7259760642/14012012859.jpg 

  

سودا از دست یکتا میزنه تو سر خودش 

http://s2.picofile.com/file/7259762361/14012012860.jpg 

 

سودا هم که فقط عاشقه موبایله  و یکتا هم خیلی کتاب خونه که همش ابا این کتابه سودا ور میره 

http://s1.picofile.com/file/7259763652/14012012863.jpg 

به یکتا میگم نکن اونم میگه ماله خودمههه ول نمیکنه این کتابو 

http://s1.picofile.com/file/7259763973/14012012864.jpg 

 اینجا یکتا سودا رو خوابوند تا خودش راحت تر فضولی کنه 

http://s2.picofile.com/file/7259764187/14012012867.jpg 

 

 

دیگه یکتا راحت صاحبه جای سودا شده و میره داخل و تمام اسباب بازی ها رو میندازه بیرون بدون اینکه روحه سودا هم خبر داشته باشه 

http://s2.picofile.com/file/7259771070/14012012865.jpg 

 

http://s1.picofile.com/file/7259771505/14012012866.jpg 

 

http://s2.picofile.com/file/7259772361/14012012868.jpg